وبگاه تحلیلی: آمریکا خاورمیانه را به چین باخته است
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۰۹۶۷۳
به گزارش قدسآنلاین، پایگاه خبری-تحلیلی اوراسیا ریویو در یادداشتی درباره نفوذ رو به افول آمریکا در غرب آسیا نوشت: در مدت دو دهه گذشته، مداخله نظامی آمریکا و خروج شتابزده آن موجب به بار آمدن بیثباتی و خشونت در خاورمیانه شد. سیاستهای آمریکا در خاورمیانه ویرانی به بار آورده و منجر به برخی فاجیع، از جمله سلطه طالبان بر افغانستان پس از سقوط دولت تحت حمایت آمریکا، افول وضعیت امنیتی عراق، بحران انسانی سوریه، دور شدن ترکیه از ناتو و پیگیری خواستههای منطقهای توسط آن، توسعه برنامه هستهای ایران، بنبست سیاسی و فروپاشی اقتصادی لبنان، جنگ یمن و فاجعه انسانی آن، همچنین اشاعه تروریسم و افراطیگری تهدیدکننده امنیت منطقه و جهان شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اوراسیا ریویو در ادامه مینویسد: افزون بر این، آمریکا نفوذ و رهبری خود را در خاورمیانه به چین واگذار کرده است که از طریق تجارت، سرمایهگذاری و دیپلماسی، حضور اقتصادی و راهبردی خود را در منطقه گسترش داده. این تحولات اعتماد رهبران منطقه را به آمریکا تضعیف کرده و آنها را واداشته که به دنبال ائتلافها و تدابیر جایگزینی برای حفاظت از منافعشان بگردند. این نشان میدهد که آمریکا در حال از دست دادن نقش موثر و کارآمد خود در منطقه است.
حضور نیروهای آمریکایی در فرودگاه کابل هنگام خروج از افغانستان
آمریکا از هیچ گونه حق انحصاری برای مداخله در خاورمیانه برخوردار نیست اما غرب از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی، پیشینهای طولانی در مداخله در الگوهای حکمرانی منطقه دارد. مداخلات غرب از مرزبندی کردن برای منطقه فراتر رفته و اغلب شامل سرنگونی حکومتهایی میشد که با منافعشان سازگار نبودند. بنابراین، اصلیترین نگرانی کاخ سفید توان حکومتها برای خدمت کردن به منافع غرب و تضمین سلطه یگانه آمریکا در خاورمیانه بوده است. این عامل در حال حاضر، به خطر افتاده است و کشورهای منطقه را وا میدارد که به دنبال تدابیر جدیدی برای امنیت، اقتصاد و سیاستهایشان باشند. این تدابیر هدف حلوفصل اختلافات داخلی، حفظ ثبات منطقهای و کاهش وابستگیشان به آمریکا به عنوان قدرتی مزاحم را دنبال میکنند. این اقدامات در نهایت منجر به گوناگونسازی شرکای امنیتی، اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه میشود.
اصلیترین عاملی که خاورمیانه را به مطالبه استقلال از آمریکا سوق داده است، بحران اعتماد به واشنگتن است. این بحران اعتماد از مسائل گوناگونی مانند کاهش تعداد نظامیان در منطقه خلیج فارس، خروج از عراق، سپس از افغانستان، خروج از توافق هستهای ایران، تضعیف نقش ترکیه به عنوان یک متحد در حوزههای مختلف و انجام دادن توافق ابراهیم بدون مشورت با کشورهای خاورمیانه نشات گرفته است.
افزون بر این، ناتوانی در حلوفصل مسئله داعش، جنگ سوریه و در قدرت ماندن اسد، بحران امنیت در عراق، تسلیم شدن دولت ملی افغانستان به طالبان در پشت پرده مذاکرات قطر و شکست در پاسخ دادن به حملات علیه شرکت نفتی آرامکو در سال ۲۰۱۹ در عربستان سعودی و شکست در پایان دادن به جنگهای بیپایان منطقهای، به ویژه در یمن، موجب کمرنگ شدن اعتماد کشورهای خاورمیانه به آمریکا شد.
گشتزنی سربازان آمریکایی در خیابانهای بغداد در جنگ عراق جو بایدن و رجب طیب اردوغاندر ادامه یادداشتی که در اوراسیا ریویو منتشر شده، آمده است: آمریکا در مدت حضور بیرقیبش در منطقه خاورمیانه، نهتنها نتوانست تدابیر جدیدی برای رسیدگی به مسائل منطقهای و بهبود وضعیت نابسامان در منطقه بیندیشد، بلکه به بخشی از درگیریها تبدیل شد تا به بهای به ویرانی کشاندن و آواره کردن ملتهای منطقه، منافع خودش را پیش ببرد. کشوری که در برههای تلاش کرد شکل عراق را به نمونهای از نوسازی و دموکراسی تغییر دهد و در پی آزمودن ملتسازی لیبرال در افغانستان بود، نهتنها به اهدافش نرسید، بلکه وضعیت را بدتر از پیش کرد. واشنگتن که همواره برای اجرایی کردن برنامههایش با رقبای منطقهای روبهرو میشد و کنار میآمد، حتی نتوانست روابط میان کشورهای آن را تسهیل کند.
اصلیترین عاملی که خاورمیانه را به مطالبه استقلال از آمریکا سوق داده، بحران اعتماد به واشنگتن است
بحران در روابط شورای همکاری خلیج فارس با قطر، روابط پرتنش میان تهران و ریاض و تلاشهای ترکیه برای ظهور به عنوان یک قدرت، از مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد. بنابراین، آمریکا نهتنها نتوانست ناجی منطقه باشد و تدابیری قانونی برای مصالحه در منطقه بیاندیشد، بلکه به بازیگری آسیبزا و طردکننده تبدیل شد که نمیتواند نقش سازندهای در دهههای آتی ایفا کند. حالا، در وضع موجود، کشورهای خاورمیانه پی بردهاند که باید هر چه زودتر و با کنار گذاشتن آمریکا، به فکر تدابیر امنیتی جدیدی باشند و اگر در این روند موفق نشوند، عملا به کانون دعوا در بحران رقابت نظم جهانی میان چین و آمریکا تبدیل خواهند شد.
نقش چین در مناقشه ایران-عربستان سعودی و بلندپروازی آن در تبدیل کردن خاورمیانه به بخش مهمی از ابتکار یک جاده-یک کمبرند که دربرگیرنده سرمایهگذاریهای اقتصادی بزرگی میشود، سیگنالهایی را درباره خروج آمریکا از منطقه میفرستد که پس از دو دهه جنگ، فساد و مداخلهجویی، دستاوردهای اندکی داشته است. کشورهای منطقه پی بردهاند که باید در شرکای خود تنوع ایجاد کنند و در نظم نوین جهانی، نیروی نیابتی آمریکا محسوب نشوند. این به معنی اتکا به چین یا هر قدرت دیگری نیست، بلکه بیشتر به معنی ایجاد نظمی منطقهای است که به جای رقابتی یکجانبه، دشمنی و خصومت آمریکایی، مبتنی بر همکاری باشد؛ نظمی که در آن دیگر به آمریکا اعتمادی نیست و نقشی سلطهگرانه و اخلالگر نخواهد داشت.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: منطقه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۰۹۶۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.